سایت بالاترین: «هوش و ذکاوت کاربران معمولی بالاترین صد برابر بیشتر از خبره هایی مانند نوری زاده است.»
 
سایت بالاترین با اشاره به عدم هوش و ذکاوت نوری زاده در تحلیل خود نوشت:«یک سال پیش باز هم به سناریوی تکراری نوری‌زاده برخوردیم که با آب و تاب خبری دروغ را پخش می کرد که انگار همین الان مجتبی خامنه‌ای از داخل بیت این خبر را به او داده است.»
بالاترین اضافه کرد: «بله عزیزان بعضی‌ از ما دوباره گول حرف‌های بی‌اساس نوری زاده را خوردیم و به "مدحی اطلاعاتی" اعتماد کردیم.»
بالاترین تأکید کرد: «باز جای خوش حالیش باقیست که کاربرهای بالاترین تمام سعی‌ و تلاش خود را برای نشان دادن واقعیت انجام دادند.»
یکی از کاربران این سایت نیز خطاب به نوری زاده آورده است: «نوری‌زاده من به شخصه دیگر به هیچ وجه به تو اعتماد نخواهم کرد.»
گفتنی است، سایت بالاترین با اشاره به افشاگری محمد رضا مدحی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مورد اپوزیسیون نوشت: « در آستانه 22 خرداد ماجرای مدحی را بایکوت خبری می کنیم.»
یکی دیگر از کاربران این سایت اضافه کرد: ««ما بچه های جنبش سبز قول می دهیم گندهای خود را بایکوت کنیم.»
گفتنی است محمدرضا مدحی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که پس از برنامه ریزی های دقیق موفق به نفوذ به شبکۀ ضدانقلاب خارج نشین شده و در این نفوذ اطلاعات دقیقی را از نحوۀ عملکرد این شبکه ها، منابع مالی آنان و سرشاخه های ارتباطی آن ها به دست آورد.
مدحی همچنین با برخی مقامات آمریکایی و همچنین نمایندگان سرویس‌های جاسوسی انگلیس و فرانسه دیدارهای متعدد داشت و آنها از وی خواسته بودند که با ایجاد ارتباط گسترده با سران فتنه در داخل کشور و جذب نیرو از بدنه دستگاه‌ها و نهادهای مختلف نظام و ایجاد یک شبکه منسجم پروژه دولت در تبعید و براندازی نظام اسلامی را عملیاتی کند.
علیرضا نوری زاده که عنوان پرطمطراق کارشناس رسانه های اپوزیسیون را یدک می کشد و سعی زیادی کرده تا خود را در جمع ضد انقلاب و فتنه سبز به عنوان مغز سیاسی معرفی کند، مدتی قبل با آب و تاب فراوان از پیوستن یکی از فرماندهان اطلاعاتی جمهوری اسلامی به اپوزیسیون خبر داده و دروغ های زیادی را علیه نظام اسلامی به نقل از او منتشر کرد.
 
 
 

 

پخش مستند «الماسی برای فریب» که گوشه های نفوذ سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی در عمق محافل ضدانقلاب مقیم اروپا و آمریکا را به تصویر کشیده، باعث یک زلزله تمام عیار در این محافل شده است.
این محافل با حمله شدید به عناصر مرتبط با رضا مدحی طی دو سال گذشته، از خود پرسیده اند نفر بعدی که به ایران می گریزد و از اندرونی اپوزیسیون خبر می برد چه کسی خواهد بود؟ رجب مزروعی؟ اردشیر امیر ارجمند؟ مجتبی واحدی؟ محسن مخملباف یا...؟ آنچه می خوانید گزیده ای از این بازتاب هاست که در عین حال ابعادی از ضربه وارده به ضد انقلاب را روایت می کند.
سایت صهیونیستی بالاترین در واکنشی نوشت: رضا مدحی که خود را به گروه های اپوزیسیون نزدیک کرده بود، به تازگی سر از تهران درآورده است. او خود را تاجر الماس معرفی کرد و با هدف نزدیک شدن به اپوزیسیون، گره جنبش جمع یاران را راه اندازی کرده به افرادی مانند امیرحسین جهانشاهی، نوری زاده، خوانساری، مخملباف، عبدالله مهتدی و دهها نفر دیگر نزدیک شده بود. او همچنین تلاش کرده بود تعدادی از روزنامه نگاران را در خارج بخرد.
بالاترین در مطلب دیگری کنترل خود را از دست داده و می نویسد: کدام خری این مدحی را جذب کرد؟ بارها به رفقای دوروبر می گفتیم جو زده عمل نکنیم تا رو دست نخوریم. واقعا برای برخی دوستان مقیم خارج متأسفیم که کلی ادعا دارند ولی فقط آبروی اپوزیسیون را می برند. ای نوری زاده خائن! امروز می فهمیم که اپوزیسیون خارج واقعا هیچ است.
پایگاه اینترنتی ایران گلوبال نیز در واکنشی قابل تأمل نوشت: «استهزای فریب خوردگانی که خام مأمور وزارت اطلاعات شده بودند و می پنداشتند مشغول برپا ساختن «دولت در تبعید»اند، زمانی براه می افتد که در پی همایش سکولارهای سبز در تورنتو می رویم تا مقدمات «همایشی ممکن» را براه بیاندازیم و این نخستین باری نیست که این آقایان به نام اپوزیسیون ایرانی در پروژه سازی های خود همه مبارزات و امید برای دست یازی به آزادی را به سخره می گیرند سال هاست که همین مافیا با تسلط اش بر رسانه ها در خیال و رویای بهره وری های شخصی، جنبش سیاسی اپوزیسیون را بازیچه خود قرار داده اند. وجود اینها چیزی جز توهین به اپوزیسیون نیست».
این پایگاه ضدانقلابی می افزاید: امروز با بر ملا شدن چنین گندابی می توان به عمق فاجعه حضور این مافیا در زندگی سیاسی اپوزیسیون پی برد. می توان به نقش آفرینی شان در رسانه های فارسی زبان در تایید و انکار این و آن جریان اندیشید و دریافت که سی و دو سال دکان های دونبشه سیاست و اندیشه چه زخم هایی بر پیکر اپوزیسیون فرود آورده اند. این رویداد خیانتی بزرگ بود.
اما بخوانید از پایگاه اینترنتی خودنویس که می پرسد پس از غافلگیری اخیر، در نوبت بعدی باید منتظر سورپرایز کدام یک از افراد دیگری بود که خود را به عنوان اپوزیسیون در اروپا و آمریکا جا زده اند؛ «بر مدحی ها سرزنشی وارد نیست که آنها براساس مأموریت جمهوری اسلامی، انجام وظیفه می کنند اما سوالات بسیاری درباره مداحان مدحی ها وجود دارد. دو سال است که فریاد می زنیم و می نویسیم این جماعت که با چپاول سرمایه های مردم ایران در خارج کشور آشیانه گزیده و مدام به نام مردم ایران در رسانه ها و توسط به اصطلاح مفسرین خبری و سیاسی تبلیغ شده و جنبش سبز را ملک مشاع خویش می دانند به هیچ عنوان قابل اعتماد نیستند و نباید به زنده و مرده این عناصر اعتماد کرد. هرچه ما بیشتر نوشتیم بیشتر متهم به تفرقه گشتیم. بی پرده از آقای نوری زاده که مدعی بود با بدنه سپاه ارتباط دارد و مدحی به او اطلاعات می دهد، می پرسیم در برابر این رسوایی چه پاسخی دارید؟ مورد مشکوک مشابه سناریوی کمپین سفارت سبز توسط حیدری کنسول ایران در نروژ است. ارتباط حیدری با جهانشاهی و مدحی چه می تواند باشد؟»
«خودنویس» اضافه کرد: اینک باید از آقای نوری زاده پرسید که این جریان نفوذی تا کجا می تواند در میان اپوزیسیون پیش رفته باشد و چه تضمینی وجود دارد که فردا، آقایان امیرارجمند و یا واحدی و مزروعی در صداوسیمای جمهوری اسلامی آفتابی نشوند؟ آیا وقت آن نرسیده است دست وابستگان رژیم همچون مدحی و مداحان آنها و کسانی که سعی در ارتباط گرفتن با آنها براساس منافع شخصی می نمایند، از میان اپوزیسیون جنبش سبز کوتاه شود؟
سایت اپوزیسیونی «رادیو کوچه» یکی دیگر از رسانه های ضدانقلابی بود که با عصبانیت نوشت: آنچه در الماس فریب مشهود است اینکه بخشی از اپوزیسیون خارج کشور عملکرد بسیار ضعیفی در این ماجرا داشته و آثار و نتایج بسیار زیانباری را متوجه اپوزیسیون خواهد کرد. با پخش این فیلم، اطلاعیه اخیر وزارت اطلاعات مبنی بر دستگیری 30 جاسوس آمریکا و متلاشی کردن یک شبکه پیچیده جاسوسی و خرابکاری وابسته به سازمان سیا معنای بیشتری پیدا می کند. متاسفانه در اثر سهل انگاری برخی اعضای اپوزیسیون در همکاری با مدحی و گروه یاران بی شماری از افرادی که در داخل ریسک همکاری با خارج را پذیرفته بودند، در معرض خطر دستگیری و حتی اعدام قرار گرفته اند. از سوی دیگر فراموش نکنیم که به قول معروف با «تو زرد از آب درآمدن» فردی که خودش و گروه خیالی اش دو سال تمام سوژه اپوزیسیون بوده، انتشار خبرها، تحلیل ها و اظهارات جعلی و بی اساسش ضربه ای سخت بر پیکر اعتماد به جنبش وارد خواهد آورد که بازسازی آن کار آسانی نخواهد بود. این اتفاق شاید زنگ خطری را برای کنشگران و مبارزان و اعضای اپوزیسیون خارج از کشور به صدا درآورده باشد تا به این راحتی فریب هرکسی را نخورده و به قیمت اضافه کردن یک فرد به جمع مخالفان رژیم با آبرو و جان و امنیت مخالفان بی شماری بازی نکنند.
در همین حال سایت بالاترین در نوشته دیگری با نگرانی پرسیده است: نوری زاده ادعا می کرد که مدحی 13سال منبع او بوده اما حالا همین فرد سرباز گمنام رژیم از آب درآمده است. به راستی چرا و با چه انگیزه ای علیرضا نوری زاده وی را برای اولین بار به عنوان مبارز در رسانه ها به مردم معرفی کرد؟ بعد از علیرضا مدحی چه کسان دیگری به تهران خواهند رفت؟ محسن مخملباف و علیرضا نوری زاده و امیرعباس فخرآور و محمدی؟ کدام یک؟ همین نوری زاده و تلویزیون کانال یک بودند که مدحی چماقدار رژیم را تطهیر می کردند و او را به عنوان مبارز و... معرفی می کردند، خود نوری زاده هم از مدتها پیش توسط اربابان مدحی خریداری شده و در زمان شاه هم برای ساواک کار می کرد، نوری زاده عاشق کارکردن برای سرویس های اطلاعاتی است.
این رسانه وابسته به اپوزیسیون پرسیده است: این بابارو چه جوری به ایران برگردانده اند؟ نوری زاده آدم شهرت طلبی است که به هر دست و پازدنی است می خواهد خود را شخص مهمی معرفی کند و این هم سرانجام کارش.
وبلاگ «یار دبستانی» از همکاران شبکه بالاترین نیز این گونه نوشته که؛ آشنایی من با مدحی 7 ماه قبل در یکی از مسنجرها بود. مدحی با کمال صراحت ادعا کرده بود جمهوری اسلامی تا 3 ماه دیگر سقوط خواهد کرد. وقتی این را گفت دیگر مطمئن شدم که کلکی در کار اوست(!)
در این میان بخوانید از امیرفرشاد ابراهیمی که همین چند ماه پیش تهدید کرده بود به ایران بازمی گردد و همه پته اپوزیسیون کلاهبردار را روی آب می ریزد. او اکنون می نویسد؛ بسیاری از همان ابتدا با تردید به سخنان مدحی می نگریستند و بسیاری متعجب از اینکه چطور فردی که به گفته خود از دل نظام آمده، هنوز از گرد راه نرسیده، این چنین مطرح می شود و دربستر حوادث ملتهب قرار گرفته است. اما هرچه بود اکنون وی در تهران است.
ابراهیمی می نویسد: بی شک اولین کسانی که تریبون های اطلاع رسانی خود را آن هم در حد وسیع و گسترده و مداوم در اختیار این فرد معلوم الحال گذاشته و از او یک «قهرمان ملی» و «سردار تواب» ساختند باید پاسخگو باشند. جواب ناامید کردن آنهایی که ساعتها می نشستند پای رادیوها و تلویزیونها و برنامه های هیجانی وی را می دیدند و به سقوط جمهوری اسلامی امیدوار می شدند را چه کسی اکنون باید بدهد؟
 
 
 
یک عضو بدنام حلقه انحرافی که پیش از این به دلالی در دانشگاه آزاد می پرداخت، اکنون نقش مشابهی را برای حلقه مذکور ایفا می کند.
 نامبرده اخیرا با سوء استفاده از برخی ناهماهنگی ها در جریان ادغام وزارتخانه ها و خلأ پیش آمده، از طرف حلقه انحرافی مامور شده تا مدیران چند شرکت را احضار نموده و با آنها برای نقش آفرینی در انتخابات اتمام حجت کند. این فرد که ظاهرا پیش از این قرار بوده با ایرانیان مقیم خارج ارتباط بگیرد، اکنون مدیران چند شرکت را بدون هیچ وجاهت حقوقی و قانونی احضار کرده و تذکر داده که اگر به نفع حلقه متبوع وی نتوانند در انتخابات- به شکل منطقه ای و استانی- نقش آفرینی کنند، باید با جایگاه مدیریتی خود خداحافظی کنند! وی حتی تهدید کرده که در صورت عدم تحرک کافی، افراد جایگزین هم مشخص شده اند.
یکی دیگر از افراد موثر در جریان نفوذی نیز که عمدتا در حوزه صنعت فعالیت می کند، به رایزنی با مدیران صنعتی پرداخته و از آنها می خواهد تمام ظرفیت خود را برای جذب رای به ویژه در شهرهای کوچک از طریق ارائه تسهیلات به نام فرد مورد حمایت این جریان به کار بگیرند.
به دلیل تغییرات در راس سه وزارتخانه مهم رفاه، صنایع و نفت که شرکتهای زیرمجموعه زیادی نیز در زیرمجموعه این وزارتخانه ها قرار دارد، جریان نفوذی با سوء استفاده از اشراف نداشتن سرپرستان وزارتخانه ها، در حال نفوذ دادن مهره های وابسته به خود است.

 
علیرضا خمسه می​گوید که کار جدی اش را در زمینه بازیگری​ با تعارفی که مهدی هاشمی به او زده شروع کرده​است. 

وی گفت:«من رشته روانشناسی را انتخاب کرده بودم و در دانشگاه ملی یعنی دانشگاه شهید بهشتی فعلی درس می​خواندم. مهدی هاشمی مربی تئاتر آن دانشگاه بود و گروهی را به عنوان علاقه​مندان تئاتر در آنجا دور هم جمع کرده بود . خب من هم رفتم سمت آن​ها و گفتم می​خواهم با شما کار کنم.»

 خمسه افزود:«حدود سال‌های ۵۳ و ۵۴ بود. در آن گروه گلاب آدینه و مدیا کاشیگر و تعداد دیگری از بچه​ها بودند. مهدی هاشمی از من تست گرفت و به من گفت تو به درد یک گروه دانشجویی نمی​خوری، بیا و توی گروه تئاتر ما (پیاده) که یک گروه حرفه​ای بود، کار کن.»

این بازیگر اظهار داشت:« خب، این تعارف خیلی خوبی بود و همان سال داشتند نمایش «داستانی نه تازه» را کار می​کردند که خانم سوسن تسلیمی هم در آن بازی می​کرد. یک نقش کوچکی هم به من دادند. شاید نقدهایش را هنوز داشته باشم. در آن نقش من هیچ کلامی نداشتم. جوان چلاقی بود که عاشق سوسن تسلیمی بود و همه جا دنبال او راه می​افتاد. هیچ چیزی هم نمی‌گفت، ولی جالب بود خیلی‌‌ها به من می گفتند چقدر خوب بازی می​کنی و من فکر می​کردم من که اصلا بازی نمی​کنم. چون آن وقت‌ها فکر می​کردند بازیگرهای خوب بازیگرهایی هستند که مونولوگ بلند بگویند.»
 
 
 
کارگردان این فیلم در مورد موضوع فیلم "قلاده‌های طلا" عنوان کرده است داستان این فیلم هیچ ربطی به ماجرای ندا آقاسلطان ندارد.


فیلمبرداری این فیلم که از آن به عنوان یکی از سیاسی ترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران نامبرده می شود اول خردادماه آغاز شده و تاکنون بازیگران آن در لوکیشن‌های مختلفی جلوی دوربین رفته اند.

بنابراین گزارش، این فیلم که درباره حوادث پس از انتخابات ساخته می شود

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,
ارسال توسط arman
1 نظر
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 354
بازدید کل : 36254
تعداد مطالب : 179
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1